جوان ایرانی | ||
به نام خدایی که بی نهایت به او مدیونم
امروز آخرین روز سال 97 هست، سال عجیبی بود پر از التهاب و استرس ( البته من از سال 93 تا الان همه اش تو استرس بودم). امسال گاهی به مرز نشدن و نا امیدی رسیدم اما هربار خدا جواب امید و توکل ام به خودشو داد و من رو به خواسته هام رسوند. امسال خیلی جا فکر میکردم نمیشه اما شد چون خدا خواست... راستی با استاد حرف زدم منو فرستاد دنبال نخود سیاه و همون نمره رو ثبت کرد ولی خب اصلا مهم نیست چون الخیر فی ما وقع... راستی امیدوارم با تموم شدن این سال این سبک زندگی سگی من هم تموم بشه اما خب انصافا زندگی سگ از من بهتره چرا؟ چون سر صبح به موقع بیدار میشه :))) دلم میخواد تموم کنم این وقت تلف کردن رو دلم میخواد اینقدر کار هام رو به بعد موکول نکنم ، دلم میخواد به این حس ترسم غلبه کنم و نقطه پایان بذارم روی خیلی از بی مسئولیتی ها ونشدن ها و تنبلی کردن هام دلم میخواد یه آدم موف بشم، همونی که اول از همه خودم به خودم ،بعدش خانواده و دوستان و همه بهم افتخار کنن میخوام برای خودم زندگی کنم، میخوام خیلی از تفکرات خرافی رو کنار بذارم ،میخوام بیشتر به خودم توجه کنم و خیلی از آدم های زندگی رو کنار بذارم... راستی چند روز پیش گوگل پلاس رو حذف کردم درسته خودش 13 فروردین برای همشه حذف میشه ولی من به این بازی پایان دادم و عمیقا راضی ام... میخوام از نو شروع کنم میخوام به چیز هایی بها بدم که هست و ارزش داره میخوام بیخیال بقیه و قضاوت هاشون و نوع فکرشون باشم، من کاری رو میکنم که خودم فکر میکنم درسته ؛بسه هرچقدر سعی کردم همه رو راضی نگه دام جز خودم راستی باید اینقدر موندن تو شکست ها و غصه خوردن برای یه شکست و روزگار خودم رو سیاه کردن و هعی آه و ناله کردن پایان بدم چون همیشه اتفاق بد و نشدن و شکست هست اون هم برای همه پس باید به راحتی از کنارش گذشت و از نوع شروع کرد برای بهتر شدن و خوب شدن اصلا آدم باید خودش رو دست بالا بگیره:))) دز نهایت باید بگم خدایا ممنونم ارادتمند شما و خودم و خدام 14:35 29/12/97 [ چهارشنبه 97/12/29 ] [ 2:38 عصر ] [ جم می نویسد:) ]
[ نظرات () ]
|
||
[ |