|
جوان ایرانی 
| ||
|
به نام خدایی که بی نهایت به او مدیونم امسال به نفس های آخرش رسیده و من طبق معمول هر سال با وجود اینکه نوشتن روز نوشت رو متوقف کرده بودم،اومدم بنویسم چی میخواستم و چی شد! وقتی روزنوشت اسفند سال قبل رو خوندم،وقتی اولین روز نوشت فروردین امسال رو خوندم،دلم بیشتر گرفت... قرار نبود اینجا از حال بد بنویسم،قرار بود برم به سمت بهتر شدن برای همین نوشتن روز نوشت رو متوقف کردم... امسال تا یه جایی خیلی خوب پیش رفت یعنی تا اواخر آبان ماه،از ماه آذر تا همین حالا بد حال بودم و هستم،خیلی تلاش کردم حالم خوب بشه اما تبدیل شدم به یه بازیگر که برای همه نقش بازی میکنه که آرههه حالم خوبه! به خاطر حال و احوالم از زندگی جا موندم و به خواسته هام نرسیدم... الانشم حوصله نوشتن بیشتر از این رو ندارم... به امید روز های خوب ارادتمند شما و خودم و خدام 00:39 30-12-99 [ شنبه 99/12/30 ] [ 12:40 صبح ] [ جم می نویسد:) ]
[ نظرات () ]
|
درباره وبلاگ  | |
| [ | ||
