جوان ایرانی | ||
به نام خدایی که بی نهایت به او مدیونم
نوشته سال قبل رو خوندم یعنی دو سال قبل ،تصمیماتی برای سال 98 داشتم ... خب سال 98 کم اضطراب تر از سال 97 بود اما خستگی و ناتوانی من تقریبا مثل قبل... تو بعضی ناراحتی ها و اتفاقات گیر کردم اما خب بهتر از قبل بیرون اومدم اونی نشدم که خودم دلم میخواست اما شکر خدا بازم راضی ام ،سال 98 هرچی که بود بهتر از سال های قبل تر بود... حالا سال 99 عه،یه سال جدید... امسال دلم میخواد با برنامه تر باشم،امسالم دلم میخواد تنبلی و پرخوابی رو کنار بذارم امسالم دلم میخواد کارها و برنامه هام رو به بعد موکول نکنم و تمام سعی ام رو بکنم تا به کارها و برنامه هام برسم... امسال میخوام صبورتر باشم ،فکر میکنم رمز خیلی از موفقیت ها در صبوریه... دلم میخواد دست از غرغر،نشد و اما و اگر بردارم،دلم میخواد تلاش کنم،دلم میخواد موفق باشم دلم میخواد امسال روی اون نقطه ای قرار بگیرم که خودم میخوام،دلم میخواد بلاخره از خودم راضی باشم و بگم شد... دلم میخواد امسال کمی مهربون تر باشم و خوش اخلاق تر... میخوام امسال بیشتر قدر لحظه ها و زمان رو بدونم... خداکنه امسال بیشتر با خدا باشم،بیشتر به خدا نزدیک بشم،بیشتر از قبل باهاش دوست بشم،دلم میخواد بیشتر از قبل داشته باشمش... امیدوارم امسال به همه خواسته هام برسم... امیدوارم بیام ته سال بنویسم شد،آره بلاخره شد و من تونستم... البته هیچ چیزی جز با یاری خدا نمیشه،ان شاالله خدا کمکم میکنه و مثل همیشه که دستامو گرفته بازم دست من پرگناهِ خطاکارو میگیره... امسال دلم میخواد عوض بشم،بلاخره اونی بشم که میخوام... هعععی رفیق از ته این ماجرا خدا خبر داره:) ارادتمند شما وخودم و خدام 20:51 9-01-99 [ شنبه 99/1/9 ] [ 8:54 عصر ] [ جم می نویسد:) ]
[ نظرات () ]
|
||
[ |