سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان ایرانی
 
قالب وبلاگ

به نام خدایی که بی نهایت به او مدیونم


نمیدونم از حال و هوای این روزا چی بگم! این روزا کم آوردم،معلومه کم آوردم... به خودم شک کردم... ترسیدم...

ترس از نبود اعتماد میاد،از نبود اطمینان و من به خودم اعتماد ندارم،دیگه نمیتونم اعتماد کنم... من از خودم مطمئن نیستم

من از دست و پا زدن خسته شدم اما دلم نمیخواد غرق بشم،دلم نمیخواد اون چیزی بشه که ازش میترسم...

دیگه این روزا نمیدونم با کی یا با چی بجنگم،اصلا حال و حوصله جنگیدن ندارم... 

اما دلم نمیخواد کم بیارم و جا بزنم،دلم نمیخواد بازنده باشم ولی خسته ام... آره خسته ام، نا امیدم...

هرچی میرم جلو بعد به پشت سرم نگاه میکنم می بینم کم گذاشتم،کم کاری کردم، بد کردم...

دلم میخواد از تموم دنیا ببرم و برم کنج خلوت خودم، دلم میخواد از همه چیز و همه کس دوری کنم، دلم میخواد همه چیزو بذارم و برم... فقط برم... محو بشم...

من از خودم خسته ام، من از خودم بریدم... من اون آدم سابق نیستم... چقدر دنبال اون آدم بگردم؟؟؟؟؟؟؟؟ چی شد این شدم ؟ چقدر با اون آدم فرق دارم... چقدر دلم برای اون آدم تنگ شده... اون آدم خسته نمیشد،برای تک تک هدفاش می جنگید و کم نمی آورد، بلاخره برنده میشد اما اما ... انگار آخرین باری که جنگید بعد برنده شدن برای همیشه مُرد... من یادمه از برنده شدن خوشحال نبود،من یادمه... من یادمه چطور روزی هزار بار از خودش می پرسید چرا خوشحال نیستی؟ چرا هیچ حسی نداری؟ مگه همینو نمیخواستی؟؟ اما نمیدونم چرا اینطوری شد؟

این من یه روزی خوب میشه... یه روزی با خودش کنار میاد... یه روزی خودش رو میبخشه...

اشتباه یعنی همین! اشتباه یعنی مرور اون گذشته،اون اتفاقا... باید به خودم فرصت بدم باید به خودم اعتماد کنم،همین دو سال قبل خواستم مثل آدم سابق همه چیزو با هم پیش ببرم و شد...

مشکل از منه،به خودم اعتماد ندارم، اگر قراره ببازم چه خوبه حداقل به خودم اعتماد کنم و ببازم...

کسی نیست که اشتباه نکرده باشه...

باید به خودم فرصت بدم... نباید شک کنم به خودم،نباید...


20:47

13-05-99

 


[ دوشنبه 99/5/13 ] [ 8:56 عصر ] [ جم می نویسد:) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 35
کل بازدیدها: 111477