سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان ایرانی
 
قالب وبلاگ

به نام خدایی که بی نهایت به او مدیونم

 

خب اینبار از هفته دوم حضورم در بیمارستان می نویسم( یعنی دومین پنجشنبه مصادف با 29-01-98) تارخ پنجشنبه قبلی رو تو روز نوشت قبل اشتباه نوشتم:))))

الان میدونم این بیشتر هفته نوشت یا گذشته نوشت شده ولی من دوست دارم بنویسم روز نوشت(ایموجی فردی که زبان خود را بیرون انداخته است) :)

خب اینبار خودم با ماشین پدر رفتم و به زور جای پارک پیدا کردم( حالا نمیدونید با چه مشقتی از پارک خارج شدم :)  ) راستی اون آقای همکلاسی هم همونجا پارک کرده بود، همون همکلاسی که میترسید ماشینش چیزی بشه رو میگماا)؛ ساعت 9 دیکه همه اونجا حاضر بودیم نماینده به ما گروه ها اعلام کرد که هر کدوم کدوم بخش بریم دنبال استادمون

استاد ما اورژانس بود و ما رفتیم بلاخره پیداش کردیم ( حالا همون اورژانس یه اتاق بود داشتن مریض CPR میکردند و در نهایت هم مرد و کلی عزاداری و دعوا شد حراستا می دوییدن سمت اورژانس و این گریه و زاری هم تا حدود ساعت 12 که ما اونجا بودیم طول کشید) استاد بعد آشنایی و سلام علیک مختصری امر فرمودند به سراغ رزیدنت مون بریم( استاد زنگ زد بهش گفت بخش گوارشه) ما 6 نفر به سمت بخش گوارش نرفتیم فقط من رفتم تا پیداش کنم خلاصه دیدم سرش کلی شلوغه و استیجر ها هم دورش رو گرفتن حس کردم عصبیه زنگ زدم به بچه بیاد پیداش کردم اومدن خلاصه انگار هیچ کدوم جرئت جلو رفتن و حرف زدن باهاش رو نداشتیم ولی یکی از دخترا بلاخره رفت باهاش صحبت کرد و رزیدنت هم گفت برید ساعت 11 بیاید :))) و ما چون لشکری شکست خورده رفتیم تا 1:30 ساعت علاف باشیم...

رفتم سراغ ماشین و برگشتم دیدم یکی از پسرا روی نیمکت دراز کشیده خوابیده:/ به زور خنده ام رو کنترل کردم، همین موقع ها بود که صدای شیون و زاری و بعد دعوا بلند شد...

ساعت یازده دوباره رفتیم بخش گوارش  و بلاخره ویزیت بیمار های بخش توسط رزیدنت تموم شده بود ،با هم رفتیم داخل یکی از اتاق ها واز بیماری که یه پیرمرد بود برای معاینه اجازه گرفتیم البته قبل از شروع معاینه کلی صحبت در باره نحوه شرح حال و توجه به نکاتی انجام شد و بعد تیروئید و ورید ژوگولار بیمار رو چنتا از بچه معاینه کردن البته معاینه ورید ژوگولار رو رزیدنت به من گفت انجام بده:/ خب منم یادم نبود چیز خاصی و بعدش منو و بقیه دوستان را دعوا کردند و فرمودند که از جلسات بعد کاملا آماده باشیم و البته من قول دادم چون بیشتر به من گیر داد:)))

بعد تموم شدن این معاینه رفتیم بخش جنرال و بیماری که یک خانم بود و در حال ترخیص رو با اجازه اش چنتا از دوستان معاینه تیروئید انجام دادن ، بعد دوتا از آقایون گروه جدا شدن و رفتن خوابگاه و مابقیه رفتیم بخش کلیه تا یک بیمار دیگه رو معاینه تیروئید کنیم( البته رزیدنت هم بعد معاینه این خانم از ما خداحافظی کرد و تاکید کرد که برای هفته بعد آماده باشیم، این رو هم بگم ما فقط تیروئید های سالم رو معاینه می کردیم)

بخش کلیه یه بیمار آقا توسط دو تا از دخترای گروه معاینه شدند و بعد اونها هم اعلام کردند که میخوان برن ولی من هنوز هیچ معاینه تیروئیدی انجام نداده بودم

با یکی از خانم های گروه رفتم بخش گوارش و یک پیر زن رو برای معاینه تیروئید و لنف نود ها انتخاب کردم، بعد از گرفتن یه شرح حال از بیمار اجازه گرفتم و معاینه اش کردم و بعد من اون خانم هم معاینه رو انجام داد و تشکر و خداحافظی کردیم...

به این شکل هفته دوم هم به پایان رسید...

هفته سوم هنوز نوشتنش مونده و اینکه فردا هم هفته چهارم خواهد بود و آخرین روز حضور در بخش ذاخلی...

راستی یادم رفت بگم قرار شد هفته بعد گوشی پزشکی با خودمون بیاریم یعنی من از رزیدنت پرسیدم و اون گفت خودت چی فکر میکنی که دوستان هم گروهی خندیدند:))

ارادتمند شما و خودم و خدام 

18-02-98

19:10


[ چهارشنبه 98/2/18 ] [ 7:18 عصر ] [ جم می نویسد:) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 51
کل بازدیدها: 111732