سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان ایرانی
 
قالب وبلاگ

به نام خدایی که بی نهایت به او مدیونم

بگذار از حال هوای دیروز بگویم

بلاخره نوشتن جزوه لعنتی تمام شد وصبح با آرامش خاطر از خواب بیدار شدم اما!!!

اما باید برای امتحان پیش رو آماده میشدم که اصلا حس و حالش نبود، خلاصه به هر در و دیواری زدم تا درس نخوانم که با موفقیت تمام یک کلمه هم نخواندم://

5 روز بیشتر تا امتحان نمانده :)))) اما خب خدا بزرگ است و امروز تازه شروع شده و ان شاالله خواهم خواند:))

راستی چیزی به پایان دیروز نمانده بود که دوستی زنگ زد و دنیا و زندگی را به فحش گرفت و قشنگ قهوه ای اش کرد و در آخر زد زیر گریه:( حالا چرا گریه ؟ بیچاره نمی داست چطور به پسری که عاشق اش شده بگوید نه!

بله بیچاره مانده بود چگونه به آن بیچاره عاشق بفهماند "از شما خوشم نمی آید برو پی زندگی ات، دست از سر کچل ام بردار" البته ناگفته نماند این آقا قبلا یک بار خوشگل و تر و تمیز جواب نه را شنیده اما خب دل است دیگر !!!

حالا از همه ی این ها بگذریم اینکه دوست جان من را برای مشاوره و ایضا درد و دل انتخاب کرده بسی جای تعجب دارد! اینکه چه چیزی در من دیده که فکر میکند برای مشاوره خوبم الله اعلم! خب خلاصه کنم کمی آرامش کردم و سعی کردم بخندانمش و در نهایت او را به مذاکره با مشاوره و خانواده برای حل مشکل پیش رو رهنمود نمودم!

البته یکی نیست به دوست ما بگوید:" کل اگر طبیب بود سر خود دوا می نمود:)))) "

ارادتمند شما و خودم و خدام  :)

00:25

7/09/97


[ چهارشنبه 97/9/7 ] [ 12:28 صبح ] [ جم می نویسد:) ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 35
کل بازدیدها: 111480